گروه معماری منظر، پژوهشکده هنر، معماری و شهرسازی نظر، تهران، ایران
چکیده: (59 مشاهده)
این مقاله با طرح پرسش محوریِ «آیا شهروند مؤلفِ شهر است یا خوانندۀ آن؟» به واکاوی نسبت میان شهر، سوژه و تولید معنا میپردازد و نشان میدهد که دوگانههای رایج دربارۀ نقش شهروند در پدیدآوری و خوانش شهر، قادر به توضیح پیچیدگی فرایندهای معنازایی شهری نیستند. با بررسی استعارۀ «شهر بهمثابۀ متن» و اتکای آن به نظریههای ادبی و نشانهشناختی، استدلال میشود که اگرچه این تشبیه امکان فهم شهر بهعنوان عرصهای چندلایه و رمزگذاریشده را فراهم میکند، اما میتواند گمراهکننده باشد، زیرا شهر برخلاف متن ادبی، پدیدهای فرایندی و درهمتنیده با قدرت، اقتصاد و سیاست است. با بهرهگیری از تحلیل فوکو دربارۀ «کارکرد مؤلف»، مقاله نشان میدهد که مؤلف را نباید به فرد یا نهادی مشخص فروکاست؛ بلکه مجموعهای از سازوکارهای گفتمانی و ساختاری است که حدود ممکن و ناممکنِ شهر را تعیین میکند. بر این اساس، شهروند نه میتواند جایگاه مؤلف را اشغال کند و نه میتوان او را به خوانندهای منفعل تقلیل داد. شهروند نویسندۀ شهر است، اما نویسندگی او موضعی، پراکنده و تاکتیکی است و همواره در چارچوب محدودیتهایی رخ میدهد که «کارکرد مؤلف» تعیین کرده است. شهروند همچنین خوانندۀ شهر است، زیرا تجربه و تفسیر او بخش مهمی از تولید معنا را تشکیل میدهد. نتیجه آنکه شهر در تنش میان سه موقعیت شکل میگیرد: مؤلف بهمثابۀ کارکردی ساختاری، شهروند بهمثابۀ نویسندهای محدود، و شهروند بهمثابۀ خواننده. فهم شهر نیازمند تحلیل این روابط و فاصلههای میانجی است، نه اتخاذ دوگانههای سادهساز. این مقاله نشان میدهد که نقد شهر تنها هنگامی معتبر است که سازوکارهای قدرت و گفتمانهایی را که امکان روایتگری و معنازایی را تعیین میکنند آشکار سازد.
شمارهی مقاله: 4
واژههای کلیدی: شهر،
شهروند،
مؤلف،
خواننده،
قدرت
نوع مطالعه:
پژوهشي |
موضوع مقاله:
تخصصي دریافت: 1404/9/3 | پذیرش: 1404/9/24