این مقاله به مسئلهی «ویلاسازی در خلأ نظریه» میپردازد؛ مفهومی که با وجود گسترش بیسابقهاش در ایران، هنوز فاقد تعریف علمی، چارچوب مفهومی و نظام ارزیابی بومی است. ویلا در ایران برخلاف معنای غربی آن، محصول ناتوانی شهرهای بزرگ در تأمین نیازهای زیستکیفی ساکنان و در نتیجه تبدیلشدن «خانه دومِ طبیعتپیوند» به یک مطالبه اجتماعی است. اما این رشد تقاضا در غیاب سیاستگذاری و ظرفیتسنجی، به پیامدهای ساختاری منجر شده است: از جمله روستازایی، فشار بر منابع آب و خاک، گسترش ساختوسازهای غیررسمی، شکلگیری شبهویلا، و تشدید نابرابریهای فضایی.
مسئله اصلی از دید این پژوهش آن است که ویلا بدون اینکه بهمثابه یک پدیده اجتماعی–فضایی تعریف شود، در بستر بازار و اخبار روزمره رها شده و تصمیمگیری درباره آن بدون مفاهیم پایه امکانپذیر نیست. ویلا در تجربه ایرانی سکونتی فراغتی، غیردائم، و وابسته به توان مازاد است که با خانه حیاطدار یا خانه دوم زادگاه متفاوت است. در نبود نظریه، شاخصها و گونهشناسی مکانی، ویلاسازی به شکل انرژیبر، کمدوام و طبیعتستیز گسترش یافته و فرصت مداخله علمی را محدود کرده است. مقاله بر ضرورت تعریف مفهومی «ویلای ایرانی»، تدوین معیارهای زیستمحیطی و اجتماعی، و طراحی مدلهای اجرایی مسئولانه بهعنوان پیشنیاز مدیریت این مسئله ملی تأکید میکند.
| بازنشر اطلاعات | |
|
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |